شماره ٧٠٠: اى مرغزار جانها لعل تو آب داده

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى مرغزار جانها لعل تو آب داده
وى تب کشيده دل را زلف تو تاب داده
رويت به يک لطيفه مه را سپر شکسته
چشمت به نيم غمزه دل را جواب داده
دل را لب تو از مى تاراج روح کرده
جان را رخ تو از خوى بوى گلاب داده
پيش رخ و جبينت باج و خراج هر دم
هم مشترى کشيده، هم آفتاب داده
بيدار با تو خواهم يکشب که باده نوشم
وان مردم دگر را سر سوى خواب داده
چشم من از خيالت هر سوزنى که بسته
توفان گريه آن را يکسر بآب داده
فردا مگر عقوبت کم باشد اوحدى را
امروز عشقت او را چندين عذاب داده



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید