شماره ٦٦٥: اى آنکه، نيست جز بر يار انتعاش تو

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى آنکه، نيست جز بر يار انتعاش تو
بس مى خروشد آن سخن دل خراش تو
زرقى همى فروشى و شهرى همى خرى
دخل گزاف بنگر و خرج بلاش تو
گويى که: دين پرستم و دنيا پرست نه
وانگه ز بيست خواجه فزون تر معاش تو
بر روى راه اين دو سه حيوان، به راستى
کمتر ز دام نيست دم دانه پاش تو
گه راز خود ز خلق بپوشيده اي، ولى
روى زمين پرست ز تشويق فاش تو
فردا کجا خلاص دهى آن مريد را؟
کامروز قرض دار شد از بهر آش تو
با اوحدى مباف کرامات خود، که هيچ
کارى نمى رود ز بباش و مباش تو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید