شماره ٦٥٢: از بند زلفش پاى ما مشکل گشايد بعد ازين

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
از بند زلفش پاى ما مشکل گشايد بعد ازين
چشمى که بيند غير او ما را نشايد بعد ازين
دل را چو با ديدار او پيوند و پيمان تازه شد
در چشم ما جز روى او بازى نمايد بعد ازين
خود را چو داديم آگهى از ذوق حلواى لبش
لذت نيابد کام ما، گر شهد خايد بعد ازين
در دستگاه چرخ اگر اندوه و محنت کم شود
از پيش ما گو: خرج کن چندان که بايد بعد ازين
بس فتنه زاييد آسمان، در دور چشم مست او
از روزگار بى وفا تا خود چه زايد بعد ازين
با زلف آن دلدار چون باد صبا گستاخ شد
يا عنبر افشاند هوا، يا مشک سايد بعد ازين
اى يار نيکوکار، تو تدبير کار خويش کن
کز ما بجز سوداى او کارى نيايد بعد ازين
تا اين زمان گر نطق ما تقصير کرد اندر سخن
بر ياد آن شيرين دهان شيرين سرايد بعد ازين
گو: آزمايش را ببر گردى ز خاک اوحدى
گر در جهان آشفته اى عشق آزمايد بعد ازين



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید