شماره ٦١٩: تا ندانى ز جسم و جان مردن

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
تا ندانى ز جسم و جان مردن
پيش آن رخ کجا توان مردن؟
عاشقى چيست؟ زنده بودن فاش
وآنگه از عشق او نهان مردن
از برون جهان نشايد مرد
در جهان بايد از جهان مردن
هيچ دانى حيات باقى چيست؟
پيش آن خاک آستان مردن
اهل ياريست، يار، در غم او
سهل کاريست هر زمان مردن
بوسه اى زان دهن بخواهم خواست
که نشايد به رايگان مردن
اوحدي، دل به ديگرى مسپار
تا نبايد چو ديگران مردن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید