شماره ٥٨٢: آن پرده برانداز، که ما نور پرستيم

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
آن پرده برانداز، که ما نور پرستيم
مستور چرايي؟ چو نه مستورپرستيم
غيرى اگر آن روى به دورى بپرستيد
ما صبر نداريم که از دور پرستيم
خلق از هوس حور طلب گار بهشتند
وانگاه بهشتى تو، که ما حور پرستيم
ما را غرض از ديدن خوبان صفت تست
گر بهر تجلى بود، ار طور پرستيم
روشن به چراغى شده هر خانه که بينى
ما نور تو بينيم و همان نور پرستيم
زان خرمگسان دور، که ما نوش لبت را
زنار فرو بسته چو زنبور پرستيم
کوته نظران روى به گلزار نهادند
ماييم که آن نرگس مخمور پرستيم
با هجر تو ممکن نشد انديشه شادى
کين ماتم از آن نيست که ما سور پرستيم
اصحاب ضلال از بت و از خشت چه بينند؟
در صدر نشين، تا بت مشهور پرستيم
گر کفر بود کشتن نفسي، به حقيقت
ما نفس کشان کافر کافور پرستيم
امروز که گشت اوحدى از هجر تو رنجور
بيرون نتوان رفت، که رنجور پرستيم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید