شماره ٥٣٥: عيب من نيست که: در عشق تو تيمار کشم

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
عيب من نيست که: در عشق تو تيمار کشم
بار بر گردن من چون تو نهى بار کشم
بر سر خاک درت گر بودم راه شبى
سرمه وارش همه در ديده بيدار کشم
دلم آن نيست که من بعد به کارى آيد
مگرش من به تمناى تو در کار کشم
به دهان تو، که از وى شکر اندر تنگست
اگرم دست دهد قند به خروار کشم
هر که گل چيند از خار نبايد ناليد
من که دل بر تو نهم جور به ناچار کشم
با سر زلف تو خود دست درازى نه رواست
به ازآن نيست که پاى بمقدار کشم؟
اوحدي، قصه بيگانه بر يار برند
من به پيش که بر جور که از يار کشم؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید