شماره ٤٥٢: من نخواهم برد جان از دست دل

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
من نخواهم برد جان از دست دل
اى مسلمانان، فغان از دست دل
سينه ميسوزد نهان از جور چشم
ديده ميگريد روان از دست دل
اى رفيقان، چون ننالم؟وانگهى
بر تنم بارى چنان از دست دل
هر که از دستان دل غافل شود
زود گردد داستان از دست دل
جاودانى ديده اى بايد مرا
تا بگريم جاودان از دست دل
جانم اندر تاب و دل در تب فتاد
اين ز دست چشم و آن از دست دل
گفته بودم: پاى در دامن کشم
وين حکايت کى توان؟ از دست دل
قوت پايى ندارد اوحدى
تا نهد سر در جهان از دست دل



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید