شماره ٤٣٦: پسته آن ماه مرواريد گوش

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
پسته آن ماه مرواريد گوش
چون بخندد بشکند بازار نوش
صورت او مايه لطفست و ناز
پيکر او سايه عقلست و هوش
نرگس جادو فريبش سحر پاش
سنبل هاروت بندش لاله پوش
چون مگس برسر نهد هر لحظه دست
از لب چون لعل او شکر فروش
در غم او باز ديگ سينه را
آتشى کردم، که ننشيند ز جوش
خاطر ما کى خراشيدى چنين؟
گر به گوش او رسيدى اين خروش
دوش آب ديده از سر مى گذشت
در غم آن زلفهاى تا به دوش
اوحدي، تا کى کشى بار غمش؟
از کشش چون نيست سودي، پس مکوش
گر به قولت گوش ميدارد، بنال
ور سخن در وى نمى گيرد، خموش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید