شماره ٤٣٤: امروز گم شدم: تو بر آهم مدار گوش

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
امروز گم شدم: تو بر آهم مدار گوش
فردا طلب مرا به سر کوى مى فروش
دوش آن صنم به ساغر و رطلم خراب کرد
و امشب نگاه کن که: دگر ميدوم به دوش
رندم، تو پر غرامت رندى چو من بکش
مستم، تو بر سلامت مستى چو من بکوش
اى هوشيار، پند مده پر مرا، که من
زان باده خورده ام که نيايم دگر به هوش
ما عاشقيم زار و ز ما پرده بر مدار
بر زار و عاشق ار بتوان پرده اى بپوش
زاهد چراست خشک و چنين آبها روان؟
صوفى چراست سرد و چنين بادها به جوش؟
ساقي، ميار جز قدح آن شراب صرف
مطرب، مگوى جز سخن آن لب خموش
گويند: پيش او سخن خويشتن بگوى
گفتن چه سود؟ چونکه نباشد سخن نيوش
گوشى نميکنى تو بدين جانب، اى نگار
تا بر کشم ز دل، که خراشيده اي، خروش
چون اوحدى به روى تو مينوشم اين شراب
نقلم ده از لب و به زبانم بگوي: نوش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید