شماره ٣٧٤: دوشم فغان و ناله به هفت آسمان رسيد

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دوشم فغان و ناله به هفت آسمان رسيد
دو دم به دل برآمد و آتش به جان رسيد
بر تن شنيده اى چه رسيد از فراق جان؟
از درد دورى تو دلم را همان رسيد
هرگز جفا نبرده و دورى نديده ام
بر من جفا و جور تو نامهربان رسيد
انصاف من بده: که کجا گويم اين سخن؟
کز يار برگزيده به ياران زيان رسيد
دوشم رقيب بر سر کوى تو ديد و گفت:
باز اين ستم رسيده فريادخوان رسيد
ما را مگر به پيش تولطف تو آورد
ورنه به سعى ما به کجا مى توان رسيد؟
حال من و تو فاش چنان شد، که سالها
زين دوستى بهر طرفى داستان رسيد
يک روز بشنوى که: تن اوحدى ز غم
خاک در تو گشت و بدان آستان رسيد
من بلبلم ز درد بنالم، على الخصوص
فصلى که گل شکفته شد و ارغوان رسيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید