شماره ٣٥٨: برين دل هر دم از هجر تو ديگر گونه خار آيد

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
برين دل هر دم از هجر تو ديگر گونه خار آيد
ولى اميد مى دارم که روزى گل به بار آيد
رفيقان هر زمان گويند: عاقل باش و کارى کن
خود از آشفته اى چون من نميدانم چه کار آيد؟
ز تير خسروان مجروح گردند آهوان، ليکن
بدين قوت نپندارم که زخمى بر شکار آيد
ز سوداى کنار او کنارم شد چو دريايى
نه دريايى که رخت من ز موجش با کنار آيد
گر او صدبار بر خاطر پسندد، راضيم ليکن
بدان خاطر نميبايد پسنديدن که بار آيد
همه شب ز انتظار او دو چشمم باز و مى ترسم
که خوابم گيرد آن ساعت که دولت در گذار آيد
بکوش اى اوحدى يک چند، اگر مقصود ميجويى
کسى کش پاى رفتن هست ننشيند که يار آيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید