شماره ٣٢٣: تا کى از هجر تو بى خواب و خورم بايد بود؟

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
تا کى از هجر تو بى خواب و خورم بايد بود؟
به تو مشغول وز خود بى خبرم بايد بود؟
چاره کردم که مگر درد تو بهتر گردد
چو بتر شد، به ازين چاره گرم بايد بود
در ميان بندم ازان زلف سيه زنارى
اگر از دايره دين بدرم بايد بود
دوستى کم نکنم، با تو پسر، ور به مثل
دشمن مادر و خصم پدرم بايد بود
نگذارم که به خورشيد کنندت مانند
ور به جان منکر شمس و قمرم بايد بود
نه به مهرى که بريدى تو، ز دستت بدهم
که گرم سر ببرى سر به سرم بايد بود
من که جز قصه عشق تو ندانم سمرى
اوحدى وار به عالم سمرم بايد بود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید