شماره ٣٠٥: عاشق کسى بود که چو عشقش ندى کند

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
عاشق کسى بود که چو عشقش ندى کند
اول قدم ز روى وفا جان فدى کند
دلبر، که دستگيرى عاشق کند ز لطف
گر جان کنند در سر کارش کرى کند
زهرى که دشمنى دهد از بهر رنج، تو
بستان به ياد دوست بخور، تا شفى کند
بستم دکان مشغله را در به روى خلق
تا عشق او در آيد و بيع و شرى کند
از آستان نمى گذرم تا جفاى او
خاکم وظيفه سازد و خونم جرى کند
بر کشتگان تيغ غم او کفن مپوش
کان به شهيد عشق که از خون ردى کند
مجنون که شب رود بر ليلي، شگفت نيست
روز از تحملى ز سگان حمى کند
باد هواست، چار حد آن خراب کن
هر خانه را که جز هوس او بنى کند
اى اوحدي، ز هر چه کنى کار عشق به
آيا کسى که عشق ندارد چه مى کند؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید