شماره ٢٧٥: صبا، رمزى بگو از من به دلدارى که خود داند

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
صبا، رمزى بگو از من به دلدارى که خود داند
و گر گويد: کدامست اين؟ بگو: يارى که خود داند
مگو: از فرقتت چونست شيدايى که خود بيند؟
مگو: از حسرتت چون شد گرفتارى که خود داند
اگر چشمش ترا گويد: ز عشق کيست درد او؟
بگو: رنجور بود از بهر بيمارى که خود داند
حديثى گر دراندازد که: بى من چون همى سازد؟
بگو: بى دوست چون سازد؟ طلب کارى که خود داند
ز رويش گر خطاب آيد که: هستش ميل من يا نه؟
تو پيش زلف غمازش بگو :آرى ،که خود داند
دهانش گر نهان گويد که:من با او چه کردم؟ گو
بزير لب: بيازرديش يک بارى که خود داند
و گر پرسد لبم: يارى چه بااو کرد؟ در گوشش
بگو: تقصير کرد او نيز در کارى که خود داند
وگر گويد: جفا کارم، که من زو به بسى دارم
بگو: چون اوحدى دارى وفاداري، که خود داند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید