شماره ٢٣١: مستيم و مستى ما از جام عشق باشد

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مستيم و مستى ما از جام عشق باشد
وين نام اگر بر آريم، از نام عشق باشد
خوابى دگر ببينيم هر شب هلاک خود را
وين شيوه دلنوازى پيغام عشق باشد
بى درد عشق منشين، کندر چنين بيابان
آن کس رود به منزل کش کام عشق باشد
درمان دل نخواهم، تا درد مهر هستم
صبح خرد نجويم، تا شام عشق باشد
نشکفت اگر ز عشقش لاغر شويم و خسته
کين شيوه لاغريها در يام عشق باشد
بيش از اجل نبيند روى خلاص و رستن
در گردني، که بندى از دام عشق باشد
روزى که کشته گردم بر آستانه او
تاريخ بهترينم ايام عشق باشد
مشنو که: باز داند سر نيازمندان
الا کسى که پايش در دام عشق باشد
از چشم اوحدى من خفتن طمع ندارم
تا پاسبان زارى بر بام عشق باشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید