شماره ٢١٨: هر سحرم ز هجر تو ناله بر آسمان رسد

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هر سحرم ز هجر تو ناله بر آسمان رسد
گر تو جفا چنين کني، از تو دلم به جان رسد
مايه روزگار خود در هوس تو باختم
سود تو مى بري، بهل کز تو مرا زيان رسد
تير کمان ابروان بر سپرم مزن، که من
در جگرش نهان کنم، تير کزان کمان رسد
گر ز تو لاله رخ دلم ناله کند، روا بود
دل چو شود ز غصه پر، هم به سر زبان رسد
رخت دل شکسته را پيش تو مى هلم، ولى
بدرقه گر تويي، سبک دزد به کاروان رسد
از ستمى منال، اگر عاشقى آن جمال را
بار چنين بسى بري، تا فرحى چنان رسد
آخر کار عاشقان نيست بجز هلاک و خود
بر دل ريش اوحدي، گر تو تويي، همان رسد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید