شماره ٢١٠: چون گره بر سر آن زلف دو تاه اندازد

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چون گره بر سر آن زلف دو تاه اندازد
مشک را خوارتر از خاک به راه اندازد
اگر آن چاه زنخدان به سر کوچه برد
اى بسا دل! که در آن کوچه به جاه اندازد
نظر زهره کند، خنجر مريخ زند
نور خورشيد دهد، پرتو ماه اندازد
چشم آن ترک سپاهى به هزيمت ببرد
ناوک غمزه چو در قلب سپاه اندازد
گر گواهيش بيارم که: مرا زلف تو کشت
حسن او لرزه بر اندام گواه اندازد
تير هجرم به جگر در زد و انديشه نکرد
که دلم در پى او ناوک آه اندازد
اوحدي، ديده مدوز از رخ او، عيبى نيست
گر گدايى نظرى بر رخ شاه اندازد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید