شماره ١٨٨: خاک آن باديم کوبر آستانت بگذرد

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
خاک آن باديم کوبر آستانت بگذرد
يا شبى بر چين زلف دلستانت بگذرد
بعد ازين چون گرم شد بازار خورشيد رخت
مشترى مشنو که: از پيش دکانت بگذرد
ابروانى چون کمان دارى و خلقى منتظر
تا کرا دوزي؟ به تيرى کز کمانت بگذرد
نام من فرهاد کردند از پريشاني، ولى
در زمان شيرين شود گر بر زبانت بگذرد
پيش تير غم نشان کردى دلم را وانگهى
من در آن تشويش کان تير از نشانت بگذرد
در ضمير نازک انديشت ز باريکى سخن
پيکر مويى شود تا بر دهانت بگذرد
نيست در عشق اوحدى را جز به زارى دسترس
وين نه پيکانيست کز برگستوانت بگذرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید