شماره ١٨٤: موى فشانم دگر عشق به درها ببرد

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
موى فشانم دگر عشق به درها ببرد
در همه عالم ز من ناله خبرها ببرد
روى چو گلبرگ تو اشک مرا سيم کرد
مطرب ما اين نوا برزد و زرها ببرد
من ز سفرهاى خود سود بسى داشتم
عشق تو در باختن سود سفرها ببرد
داشتم از شاخ عمر وعده برخوردنى
باد فراقت به باغ بر زد و برها ببرد
باز نيايد به هوش عاشق رويت، که او
توش ز تنها ربود، هوش ز سرما ببرد
زلف تو دل برد و هست در پى جان، اى عجب!
بار کجا مى هلد، دوست، که خرها ببرد؟
داشت دلى اوحدي، نقد و دگر چيزها
اين دو بر آتش بسوخت عشق و دگرها ببرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید