شماره ١٦٠: اى سر تو پيوسته با جان، ز که پرسيمت؟

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى سر تو پيوسته با جان، ز که پرسيمت؟
پيدا چو نمى گردي، پنهان ز که پرسيمت؟
از جمله بپرسيدم احوال نهان تو
اى جمله ترا از هم پرستان، ز که پرسيمت؟
در جسم نمى گنجى وز جان نروى بيرون
جسمى تو بدين خوبي؟ يا جان؟ زکه پرسيمت؟
اى رنج تن ما را راحت، زکه جوييمت؟
وى درد دل ما را درمان، ز که پرسيمت؟
گفتي: نتوان پرسيد احوال من از هر کس
فى القصه اگر روزى بتوان، ز که پرسيمت
گفتى که: به آسانى پرسم سخنت، ني، نى
دشوار حديثست اين، آسان ز که پرسيمت؟
گويى که: سراندازد پرسيدن سر من
ما را چو بترساني، ترسان ز که پرسيمت؟
بر اوحدى از دانش برديم گمان، اکنون
او نيز برون آمد نادان، ز که پرسيمت؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید