شماره ٩٩: صورت او را ز معنى آشنايى با دلست

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
صورت او را ز معنى آشنايى با دلست
ورنه صورتها بسى دانم که از آب و گلست
صورت بت کافرى باشد پرستيدن ولى
بت پرست ار معنى بت بازيابد واصلست
هر که او را ديده اى باشد، شناسد صورتى
کار صورت سهل باشد، ره به معنى مشکلست
ما نظر با روى او از راه معنى کرده ايم
آنکه ما را بسته صورت شناسد غافلست
چون دلى داري، به دلدارى فرو بندش روان
ور نداري، رو، که ما را اين حکايت با دلست
گر فقيه از عشق منعت مى کند،مشنو،که او
سالها تحصيل کرد و هم چنان بى حاصلست
طالبان عشق را ديوانه مى گويند خلق
و آنکه در وى نيست عشقي، من نگويم: عاقلست
ترک عشق و باده خوردن چون توان کرد؟ اى سبک
تا گرانى چند گويندم که: مردى فاضلست
اوحدي، اقبال مى جويي، رخش را قبله ساز
هر که او مقبول اين درگاه گردد مقبلست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید