شماره ٨٦: نوبهارست و چمن خرم و گلزار اينجاست

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
نوبهارست و چمن خرم و گلزار اينجاست
ارم ديده و آرام دل زار اينجاست
بر سر خار چمن روى بماليم چو گل
گر بدانيم که باز آن گل بى خار اينجاست
تن از آنجا نشکيبد، دلم اينجا چون نيست
دلم آنجا ننشيند، که مرا يار اينجاست
عجب ار تا به ابد روى رهايى بيند
اين دل خسته که محبوس و گرفتار اينجاست
شکرم زان لب و سيب از رخ و نار از سينه
نفرستاد، چو دانست که: بيمار اينجاست
اگرم نيز بگويد که: دل خويش ببر
روى آوردن او نيست، که دلدار اينجاست
روى آن نيست که: اين جا بنشيند بى کار
دل آشفته ما را، که سر و کار اينجاست
از وجود من اگر اندک و بسيارى ماند
اندک اينست که مى بينى و بسيار اينجاست
بر من اين جا تو اگر عرضه کنى هشت بهشت
ندهم دل به بهشت تو، که ديدار اينجاست
مى به دست من سر گشته اگر خواهى داد
هم ازين ميکده درخواه، که دستار اينجاست
هر چه در جمله خوبان طلبيدى از حسن
به رخ دوست نظر کن، که به يک بار اينجاست
پيش شکر دهنش بار شکر نگشايند
چو ببينند که: آن قند به خروار اينجاست
بجز او کس نشناسم که بجويد دل ما
بفرست، اوحدي، آن دل، که خريدار اينجاست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید