اى غم عشق تو يار غار ما
جز غمت خود کس نزيبد يار ما
کار ما با غم حوالت کرده اى
ني، به اين ها برنيايد کارما
در ازل جان دل به مهرت داد و اين
تا ابد مهريست بر رخسار ما
ما همان اقرار اول مى کنيم
گر دو گيتى مى کنند انکار ما
ساقي، از رندان حريفى را بخوان
تا به مى بفروشد اين دستار ما
مى بيار و خرقه ما را بکن
تا ببيند مدعى زنار ما
علم نيک و بد چو جاى ديگرست
اين تفاوت چيست در پندار ما؟
زاهدان فردا چه گويندار خداي؟
سهل گيرد کار برخمار ما
تا رضاى او نباشد، اوحدى
توبه بى کارست و استغفار ما