شماره ١٤: دلبرا، در دل سخت تو وفا نيست چرا؟

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دلبرا، در دل سخت تو وفا نيست چرا؟
کافران را دل نرمست و ترا نيست چرا؟
بر درت سگ وطنى دارد و ما را نه، که چه؟
به سگانت نظرى هست و بمانيست چرا؟
هر که قتلى بکند کشته بهايى بدهد
تو مرا کشتى و اميد بها نيست چرا؟
خون من ريزى و چشم تو روا مى دارد
بوسه اى خواهم و گويى که: روانيست، چرا؟
شهريان را به غريبان نظرى باشد و من
ديدم اين قاعده در شهر شما نيست، چرا؟
من و زلف تو قرينيم به سرگردانى
من ز تو دورم و او از تو جدا نيست چرا؟
ديگران را همه نزديک تو را هست و قبول
اوحدى را ز ميان راه وفا نيست چرا؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید