شماره ٨٠٤: اى شکل و بالايت بلا، از بهر جان مردمان

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
اى شکل و بالايت بلا، از بهر جان مردمان
بس کن ز جولان، ورنه شد از کف عنان مردمان
تا بر نخواهد آمدن ناگه ز کويت آتشى
آگه نخواهد شد دلت ز آه نهان مردمان
بادى ز زلفت مى وزد، جانى ز هر سو مى برد
کو آن که بودى پيش ازين سنگ گران مردمان
هر ذره از خاک درش، جانى دو سه گردش دوان
يارب، چه سرگردانى است از بهر جان مردمان؟
پنهان سگم خواندي، خوشم، گيرم که ندهى لقمه اى
بارى به سنگى شاد کن سگ را ميان مردمان
هر شب من و کنج غمت، گويند خلقى با توام
آخر ز صد شب راست کن يک شب گمان مردمان
مردم که چشمى تر نکرد آن سنگدل، اکنون نگر
سويت غريب مرده را، چشم روان مردمان!
آخر مسلمانيست اين، آن غمزه را پندى بده
تاراج کافر تا به کى در خان و مان مردمان!
من بر در تو ناکسان، آخر همى بار آورد
ناخوانده، چون مهمان رود خسرو به خوان مردمان



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید