شماره ٧٤٥: آخر، اى خود بين من، روزى به غمخوارى ببين

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
آخر، اى خود بين من، روزى به غمخوارى ببين
از گرفتارى بپرس و در گرفتارى ببين
اينک اينک بر سر کوى تو زارم مى کشند
گر ز کشتن باز نستانيم بازارى ببين
چون نخواهى ديد آن خونريز را، اى ديده، بيش
بارى اين ساعت که در قتل است بسيارى ببين
نيست همدردى که گويم حال خود را، اى صبا
بلبلى نالنده تر از من به گلزارى ببين
وصل خاصان راست، من زايشان نيم، اى بخت بد
بهر من اندازه ادبار من کارى ببين
بلبلا، امروز من در گلستانم، گل مجوى
از جگر پر کاله اى بر نوک هر خارى ببين
اى دل، آخر مى ببايد داشت، پاس کار خويش
خسرو ار گم شد، سگى ديگر به بازارى ببين



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید