شماره ٦٣٧: گذشت باز بدين سوى ترک کج کلهم

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
گذشت باز بدين سوى ترک کج کلهم
کنون من و چو سگان خوابگه به خاک رهم
ز بس که من به زنخدانش در شدم به خيال
گمان برم به خيالى مگر به زير چهم
دلم بماند به دنبال چشم او که مگر
زمان زمان به حقارت گهى کند نگهم
زهى درازى عمر و هلاک من زين غم
که نيست صبح شب غم کم از هزار مهم
مکن نصيحتم، اى آشنا، که بى خبرم
مدار آينه در پيش من که رو سيهم
به جان رسيدم ازين دل، بکش ز بهر خدا
که تو ز ننگ من و من ز ننگ دل برهم
به جرم عشقم، اگر مى کشي، بکش، ليکن
نويس بر کفنم هم ز خون من گنهم
به پيش ديده خسرو تويى و بس، چه کنم؟
به پيش چشم نيايند آفتاب و مهم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید