شماره ٦١٩: برفت عمر و به سوى خداى روى نکردم

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
برفت عمر و به سوى خداى روى نکردم
بشد غنيمت و اوقات جستجوى نکردم
ز لوث فسق دل من چگونه دست بشويد؟
به غسل جاى ندامت چو ديده چوى نکردم
سياه رويى خود را به آب ديده نشستم
به صف مردان خود را سفيد روى نکردم
طريق شيردلى هاى شبروان چه شناسم
که صحبتى دو سه شب باسگان کوى نکردم؟
کجا به حضرت سلطان قبول حال بيايد
سرى که در خم چوگان عشق گوى نکردم
دماغ کرد چنينم که طيب خلق ندانم
زکام داشت بر آنم که مشک بوى نکردم
به ترک خوى بدم مى دهند پند، وليکن
کنون چگونه کنم، کز نخست خوى نکردم؟
تمام عمر برانداختم به کذب که هرگز
به صدق پيش خدا قامت دو توى نکردم
وبال من همه شعر آمد و دريغ که خسرو
نگفت «خاموش » و من ترک گفتگوى نکردم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید