شماره ٥٩١: هر دم گذر به کوى و سرايى که ما کنيم

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
هر دم گذر به کوى و سرايى که ما کنيم
هويى فتد ز ناله و وايى که ما کنيم
با ما دل آنچه کرد کنيمش اگر کباب
هستش هنوز سهل سزايى که ما کنيم
روز از کجا گواهى شبهاى ما کند؟
چون صبح کافرى ست، گوايى که ما کنيم
اى پندگو، مگو که «دعا کن ز بهر صبر»
تعويذ شاهد است دعايى که ما کنيم
با همچو تو حريف که جان مى برد به لاغ
خود را زنيم تير دعايى که ما کنيم
بربت بر، اى فرشته، که در خورد کعبه نيست
گاه نماز رسم و ريايى که ما کنيم
لاف وفا زنيم و بناليم از جفات
سگ به بسى بود ز وفايى که ما کنيم
بر مشترى خرام که ارزى هزار مهر
جانى و ديده ايست بهايى که ما کنيم
خسرو ز عشق بى سرو پا باشد، چنين بود
احوال خويش را سر و پايى که ما کنيم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید