شماره ٥٨٦: جانا، بر آستانت روزى که جا بگيرم

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
جانا، بر آستانت روزى که جا بگيرم
خاک درت به ديده چون توتيا بگيرم
پيش تو روى چون زر مالم به خاک، جانا
وندر دل چو سنگت زين روى جا بگيرم
خورشيد اگر بخواند پيشت برات خوبى
در روزنامه او صد جا خطا بگيرم
باريکى ميانت تا غايتى ست کز وى
تيغم به دست نايد، از هر کجا بگيرم
باريکى ميانت تا غايتى ست کز وى
تيغم به دست نايد، از هر کجا بگيرم
حالم ترا که گويد، پيشت مرا که آرد؟
دست که را ببوسم، پاى که را بگيرم؟
اى کاش پر برآيد بر بازوى نيازم
تا بر پرم به سويت، راه هوا بگيرم
گه دست کين برآري، گه پا به خون فشارى
پيش آيدم به زاري، گر دست و پا بگيرم
شد بنده تو خسرو، گر باورش ندارى
او را که تو بگويى بر خود گوا بگيرم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید