شماره ٥٣٨: اين منم، يارب که با دلدار هم زانو شدم

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
اين منم، يارب که با دلدار هم زانو شدم
پهلوى او رفتم اندر خواب و هم پهلو شدم
دور دور از آفتاب روى او مى سوختم
گشت جان آسوده چون در سايه گيسو شدم
وصل او از بس که باد شادى اندر من دميد
من نگنجم در جهان گرچ از فراقش مو شدم
شکر ايزد را که گشتم جمع و رفت از من فراق
رفت جان يک سو و دل يک سو و من يک سو شدم
از پى ديدن همه رو چشم گشتم همچو شمع
وز براى شمع چون آتش همه تن رو شدم
چنديم بگذار، چون ديدن رها کردى به باغ
مردنم بگذار، چون با زيستن بدخو شدم
مرد دورى نيستم، گر خود دل شيرم دهند
خسروا، دل ده که من زين پس سگ اين کو شدم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید