شماره ٥٢٩: سايه وارم هر شب از سوداى زلفت، چون کنم؟

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
سايه وارم هر شب از سوداى زلفت، چون کنم؟
چند گرد خويشتن گه سحر و گه افسون کنم!
از دل بدخوى خود خونابه اى دارم که گر
قطره اى از دل برون ريزم، جگرها خون کنم
تو به بند کشتن من، من بر آن کز دوستى
عمر خود را بگسلم، در عمر تو افزون کنم
گوهرى دارم که در وى نيست جز لؤلؤى خام
چون نثار خاک پايت لؤلؤى مکنون کنم؟
چند گويى «عشق را از دل بران و خوش بزى »
گر توانم، جان خود را از دست تو بيرون کنم
گفتيم « دل را چرا از عشق نآرى سوى زهد»؟
وه که شاهد خانه اى را وقف مسجد چون کنم؟
روح مجنون آيد و آموزد آيتهاى عشق
شعر خسرو گر رقم بر تربت مجنون کنم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید