شماره ٥٠٢: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش مى آيدم

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
زان غمزه خونخوار جان افگار خوش مى آيدم
ناخوش بود زخم نهان، زان يار خوش مى آيدم
اى آنکه بر درد دلم تدبير درمان مى کنى
بگذار کاين دل همچنين افگار خوش مى آيدم
شاهدپرستم خوانده اي، اى زاهد و منکر نيم
پنهان چه دارم پيش تو، اين کار خوش مى آيدم
تسبيح و زهد، اى پارسا، دانم که خوش باشد،ولى
گر راست مى پرسى ز من زنار خوش مى آيدم
افتادم اندر راه تو، تا خاک گردم زودتر
وان پاى نازک، چون کنم، رفتار خوش مى آيدم
گفتى «دو چشم و دو لبم، زينها کدام آيد خوشت؟»
خوردند اگر چه خون من، هر چار خوش مى آيدم
از گريه من خار رهت اندر سر کويت، کنون
از ديده رفتن سوى تو بر خار خوش مى آيدم
بر باد رويت روى گل مى بينم و خون مى خورم
خلقى چنان داند مگر گلزار خوش مى آيدم
خسرو، چه خواندى ذکر او، يک بار ديگر خوش بود
مى گو که ياد آن صنم هر بار خوش مى آيدم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید