شماره ٤٨٦: نهانى چند سوى يار بينم

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
نهانى چند سوى يار بينم
نهان دارم غم و آزار بينم
ز صد جانب نظر دزدم که يک ره
به دزدى سوى آن عيار بينم
گهى تنهاش خواهم يافت، يارب
که بى انديشه آن رخسار بينم
چنين هم هيچگه باشد، خدايا؟
که سير آن روى چون گلنار بينم
همه عمرم در اين حسرت به سر شد
که رويش بينم و بسيار بينم
تماشا حيف باشد بى رخ دوست
که جانان نبود و گلزار بينم
به روى گل توان ديدن چمن را
چو گل نبود چه بينم، خار بينم؟
رو، اى رضوان، تو دانى و بهشتت
مرا بگذار تا ديدار بينم
ز غم شب مى نخسپم، باشد آن روز
که بخت خويش را بيدار بينم
فرو گويم به چشمت قصه خويش
اگر آن مست را هشيار بينم
چنين کافتاد خسرو در ره عشق
ره بيرون شدن دشوار بينم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید