شماره ٤٦١: ما از هوس روى بتان باز نياييم

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
ما از هوس روى بتان باز نياييم
تيغ است حد ما به زبان باز نياييم
گر تير زنى به جگر، اى يار کمان کش
تيريم که رفته ز کمان باز نياييم
مردانه نهاديم چو پا بر سر کويت
گر سر برود، از سر آن باز نياييم
باز آمدن از مهر جوانان نتوانيم
ليک ازچو تويى چون بتوان باز نياييم
باز آمدن از عشق توان، ماند اگر دل
ليکن ز پى ماندن جان باز نياييم
رانديم چنان بى تو زعالم کاجل و عمر
گر هر دو بگيرند عنان، باز نياييم
يادش دهي، اى باد، ز ما گاهي، اگر ما
در خدمت آن سرو روان باز نياييم
پيدا نفس امروز زند گرچه که خسرو
زينها چه شود، گر به نهان باز نياييم؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید