شماره ٤٢٢: ترک من رفتم ز کويت گر ز من گشتى ملول

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
ترک من رفتم ز کويت گر ز من گشتى ملول
خير بادت مى کنم يک سجده فردا قبول
زور و زر باشند اسباب وصال، اما مرا
نيست چيزى غير زارى در تمناى وصول
بس که چشمم سيل خون مى بارد از هجران تو
کاروان در ره نمى يابد ز گل جاى نزول
دمبدم از خون دل با تونويسم نامه، ليک
جز نسيم صبحدم ديگر نمى يابم رسول
در حريم کعبه روحانيان، يعنى که دل
جز خيال دوست کس را نيست امکان نزول
تا بخواند آيت عشق از خط مشکين بار
رفت از يادم روايات فروغ بى اصول
عاقلان گر غافلند از حال خسرو، عيب نيست
از مجانين کى خبر دارند ارباب عقول؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید