شماره ٣٩٤: زلفت که باد از هر طرف گه گه پريشان داردش

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
زلفت که باد از هر طرف گه گه پريشان داردش
هر مو که بربايد ازو زنجير صد جان داردش
جورى که هر دم مى کند، گر مردمى باشد درو
آخر ز چندان کرده ها وقتى پشيمان داردش
خاکى که از کويت برم، در ديده پنهانش کنم
مفلس که يابد گوهرى ناچار پنهان داردش
گفتار تو کايد برون از جان و در جان در رود
مردم کش است از چه لبت، گر آب حيوان داردش
دور از من آن کو دور شد از چون تويى نزديک من
تلخ است عيشش در فلک در شکرستان داردش
پروانه اى کش ناگهان شمعى به مهمان در رسد
خود را مگر بريان کند، ديگر چه مهمان داردش؟
بيچاره خسرو را گهى هوش همى باشد، ولى
هوشى که از مردم برد گو تا به سامان داردش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید