شماره ٣٥١: دل که برد از ما اگر چه مبتلا مى داردش

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
دل که برد از ما اگر چه مبتلا مى داردش
گر خوش است او را بدين بگذار تا مى داردش
از که پرسم تا کجا مى دارد آن درمانده را؟
اى صبا، از من بپرسى هر کجا مى داردش
پند گويد عقل، ليکن کى کند فرمان عقل؟
آنکه بى فرمان او دل در بلا مى داردش
اى مسلمانان، ز آه عاشقان يادش دهيد
کان رقيب نامسلمان بر بلا مى داردش
غمزه جاندارى ست آن سلطان خوبان را رفيق
کز پى جان بردن مشتى گدا مى داردش
چند ماند جان مسکينى که هر شب تا سحر
همچو بيماران به افسوس و دعا مى داردش
سرو را نبود قبا سرو است بالايش، وليک
بى بلايى نيست آن کاندر قبا مى داردش
از اجل نالد همه کس کو کند جان را جدا
من ز بخت خويشتن کز من جدا مى داردش
چند گه ديگر نخواهم کرد هم با او وفا
آن همه خوبى که با ما بى وفا مى داردش
گر سلامت نيست، بارى کم ز دشنامى کزو
گوش خسرو را که در راه صبا مى داردش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید