شماره ٣٤٦: گر نه من ديوانه گشتم زين دل بدنام خويش

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
گر نه من ديوانه گشتم زين دل بدنام خويش
بهر چه گويم صبا و مرغ را پيغام خويش
چون در آيد شام، آتش در دلم گيرد ز هجر
خوش چراغى مى فروزم هر شب اندر شام خويش
رفت خوابم ناگهان، چند از خيال موى تو
سلسله بندم به پاى جان بى آرام خويش
نيست چون بخت وصالم بهر صبر از خون دل
هر دمى يک جا نويسم نام تو با نام خويش
صد سموم فتنه ز آه خلق سويت مى وزد
روى پنهان کن، ببخشا بر رخ گلفام خويش
کيست خسرو تا لب خود رنجه دارى در جفاش؟
اين چنين هم جابه جا ضايع مکن دشنام خويش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید