شماره ٣٠١: هر شب منم ز هجر پريشان و ديده تر

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
هر شب منم ز هجر پريشان و ديده تر
دل از برم رميده و من زو رميده تر
افغان ز تو که هست به گوشت فغان من
هر چند بيش مى شنوى ناشنيده تر
شيرين غمى ست عشق، وليکن زمان کجاست؟
اى دل، بگويمت که بخور، ليک ديده تر
خلقى به راه منتظرت جان سپرده اند
اى ترک مست، دار عنان را کشيده تر
تو فتنه زمان شدي، ورنه روزگار
بوده ست پيش ازين قدرى آرميده تر
اى دوست، پرده پوشى مجنون ز عقل نيست
کور است دامنى ز گريبان دريده تر
خسرو، زمان رفتن و بر دوش بار عشق
راه دراز مى روي، آخر جريده تر!



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید