شماره ٢٥٨: چون گشادى دهان شکر خند

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
چون گشادى دهان شکر خند
تنگ شکر شود گشاده ز بند
در ببندى دو لب، دو عمر دهى
که دو جان مى کنى به هم پيوند
سوزم از ديدن لبت بنشست
کز نظر مى کشم حلاوت قند
چشم قصاب تو کشد هر روز
در دکان بلا حيوانى چند
چشم بد دور درپذير از من
که مرا سوزى از طفيل سپند
پا مکش از سر من و بگذار
سايه زير پاى سرو بلند
با غمت خسرو آنچنان خو کرد
که به شادى نمى شود خرسند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید