شماره ٢٥٢: هميشه از نمکت شور در جگر باشد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
هميشه از نمکت شور در جگر باشد
خوشم که داغ تو هر روز تازه تر باشد
شهيد عشق که آلوده شد به خون کفنش
در آفتاب قيامت هنوز تر باشد
دل از نسيم تو صد جا دريد و چون ندرد
حجاب غنچه ز بادى که پرده در باشد
همه شبم رود از ديده خون و چون نرود
کسى که غمزه خوبانش در جگر باشد
بميرم و ز تو پرسش طمع ندارم، از آنک
کجات بر سر بيچارگان گذر باشد
کنم گر از تو فراموش، خاک بر سر من
به زير خاک که خشتم به زير سر باشد
مياى تنگ ز انبوهى گرفتاران
که بى مگس نبود هر کجا شکر باشد
ز تو به زهر گياه فراق خرسندم
درخت وصل ندانيم کش چه بر باشد؟
هميشه خسرو بيدار و بختش اندر خواب
چه باشد، ار شب ما را گهى سحر باشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید