شماره ٢٥١: هوايى در سرم افتاده، جانم خاک خواهد شد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
هوايى در سرم افتاده، جانم خاک خواهد شد
جهانى در سر آن غمزه بيباک خواهد شد
تو مى زن غمزه تامن مى خورم خوش خوش به جان پيکان
چه غم دارد ترا، گر سينه من چاک خواهد شد
مبين زين سو که جانم از خيال مهره چشمت
چو گنجشکى کزو بر خورده در تاباک خواهد شد
بسوزم خويش را از جور بخت، ولى ترسم
که آتش سوخته از ننگ اين اين خاشاک خواهد شد
خدايا، زو نپرسى و مرا سوزى به جاى او
که کشته عالمي، زان نرگس چالاک خواهد شد
رويد، اى دوستان هر گه که مى بايد بر آن کويش
که اين جان خاک اين کويست، اينجا خاک خواهد شد
زهى شادي، گر او ايد که بيند حال من، ليکن
من اين شادى نمى خواهم که او غمناک خواهد شد
خيال خط تو همراه من بس باشد آن وقتى
که نام من ز لوح زندگانى پاک خواهد شد
ازان لب تلخ مى گويي، بترس از مردن خسرو
که هر زهرى که آيد از لبش ترياک خواهد شد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید