شماره ٢٤٥: کدام دل که تو غمزده زدى فگار نشد؟

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
کدام دل که تو غمزده زدى فگار نشد؟
کدام کس که ترا ديد و بى قرار نشد؟
حرام باد زخاک تو بر در هر چشم
که هيچ بهره اين چشم خاکسار نشد
بسوخت ناله من سنگ را، عجب سنگ است
دلت که سوخته زين ناله هاى زار نشد
نظاره مى کنم از دور، مى خورم جگرى
که جز به دامنم اين نقل خوشگوار نشد
جهان پر از گل و سرو روانم از من دور
حساب من به جهان گوييا بهار نشد
خوشا کرشمه آن يار، دوش زارى من
به ديده برشکن داد و شرمسار نشد
متاع وصل نه اندر قياس همت ماست
که مرغ سدره غليواژ را شکار نشد
به عشق دوزخى خام سوز شد خسرو
ازان که سوخت درين کار پخته کار نشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید