شماره ١٩٧: بدان دلفريبى که گيتى نمايد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
بدان دلفريبى که گيتى نمايد
خردمند را دل نهادن نشايد
چه بندى دل اندر خيالات عالم؟
که آيينه رو عاريت مى نمايد
گره هاى غمزه مبين سخت و محکم
که چرخش نديد آن، مگر مى گشايد
چه بيهوده گويى که پاينده مانم
تو ماني، اگر زندگانى نپايد؟
کسى زنده ماند به معنى و صورت
که از راه صورت به معنى گرايد
دل خلق سنگين و دل در خرابى
ازان سنگها اين عمارت نشايد
خس است آدمي، چون گرفتار زر شد
چون آن کاه کش کهربا مى ربايد
ز اصحاب ناجنس زادى نيابى
که استر شود جفت و کره نزايد
چو تو تلخ گويي، همان است پاسخ
عدوگاه دشنام شکر نخايد
بدان ماند از خام جستن بصيرت
که بر خشت خام ابلهى سر نسايد
حديث جهان گر ز من راست پرسى
«دروغى ست آسان که خسرو سرايد»



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید