شماره ١٦١: دل که نز عشق پاره پاره بود

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
دل که نز عشق پاره پاره بود
دل نگويم که سنگ خاره بود
پيرمردى که از جفاى جوان
خون نخورده ست شيرخواره بود
اى که مه با کمال خوبى خويش
پيش روى تو پيشکاره بود
هر که يکبار ديد روى ترا
تا زند در غم دوباره بود
گر ز کافر بود هزار سوار
چشم تو مير آن هزاره بود
چون لبت را به گاز پاره کنم
لب نباشد نبات پاره بود
نيست يک چاره وصل را، وانگاه
مى زيم من هزار چاره بود
خاک پاى تو مى کشم در چشم
مگر اين اشک را کناره بود
هر شبى خسرو است و بيدارى
مونسش گر بود، ستاره بود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید