شماره ١٥٩: تا ترا جسم و جان شکار بود

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
تا ترا جسم و جان شکار بود
هر که را دل بود، فگار بود
کشت خال لب توام، آرى
مگس شهد زهردار بود
هر کسى کز لب تو مى نوشد
تا زيد هم در آن خمار بود
آن زمانى که سوى تست دو چشم
اين دوا کاشکى دوچار بود
هر که در کوى شاهدان مى خورد
پيش ما مسجدش چه کار بود؟
پارسايى که چون جوانانست
در نمازش کجا قرار بود؟
مست اگر دوزخيست، گو مى باش
عاشقان را ز توبه عار بود
غم مرا سوخت، ور چه شرح دهم
بى غمان را کى استوار بود؟
گريه ام خوش نيايدت، آرى
شربت درد خوشگوار بود
در دلم با چنين روارو غم
خرمى را چگونه بار بود
پاى تو زين پس و سر خسرو
عمر بايد که پايدار بود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید