نه با تو نسبت سرو چمن شود پيوند
نه شاخ سبزه به شاخ سمن شود پيوند
خوش است دولت آنم که جان به جان پيوست
کجاست بخت که تن هم به تن شود پيوند!
بسى نماند که از رشته دراز فراق
لباس عمر مرا با کفن شود پيوند
نکشت بنده، ولى زخم غمزه اى خوردم
شکاف تيغ کجا از سخن شود پيوند؟
به سوز دل مددى بر زبان، که رخنه دل
به خون گرم نه ز آب دهن شود پيوند
به هجر شد همه عمرم گهيت خواهم يافت
که عمر ديگرى با عمر من شود پيوند
رسيده شد مه من، خسروا، نپندارم
که بيش خاک دل مرد و زن شود پيوند