شماره ٨٠: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
چشم فسونگر تو که داد فسون دهد
دانا زمام عقل به دست جنون دهد
خونابه مى خورم ز غم و گريه مى کنم
آري، شراب گوهر هر کس برون دهد
غم در دل و جگر خورد ار وى بدان بود
هر کو نهال را بدل آب خون دهد
مست نشاط و عيش کجا گردد آدمي؟
دور فلک چو باده به جامش نگون دهد
گفتى برون مده غم خود، چون نهان کنم؟
چون رنگ رخ گواهى حال درون دهد
اجراى جور مى کنمت بر خود، اى عجب
شيشه فروش سنگ به ديوانه چون دهد
خسرو ز بهر آنکه خورد سنگ بر درت
خود را ميان حلقه طفلان زبون دهد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید