شماره ٧٥: مشتاق چون نظاره آن سيمبر کند

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
مشتاق چون نظاره آن سيمبر کند
طاقت نهد به گوشه و آنگه نظر کند
صورتگرى نقش خود از جان کند سخن
چون روى او بديد سخن مختصر کند
او پرده بگرفت، بگوييد باد را
تا خان و مان گل همه زير و زبر کند
کنعان خراب گشت ز اخوان روزگار
باشد کسى که يوسف ما را خبر کند
گويند دوستان دگر کن به جاى او
من مى کنم، اگر اين دل بدخو به در کند
دى پاره کرد سينه مجروح من سرش
در آدمى مگو که به ديوار اثر کند
انديشه من از دل خودکام خسرو است
صعب آتشى بود که سر از خاک در کند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید